مصاحبه: سایر محمدی
دکتر سعید زیباکلام: «آنگونه که من میبینم، نوعاً برای فلسفه علم، فلسفه سیاست، یا فلسفه اجتماعی نمیتوان یک تعریف جامع افراد و مانع اغیار داد. بلکه برای خود فلسفه هم ارائه چنین تعریف دقیقی که چارچوب منطقی حوزه کار را مشخص کند، غیرممکن است. در واقع اگر کسی مقداری کار فلسفه شناسی کرده باشد، یعنی از یک منظر فوقانی درباره حوزهای به نام معرفتشناسی کار بکند، به سرعت متوجه میشود که نه تنها نمیتوانیم برای فلسفه علم، فلسفه علوم اجتماعی و فلسفه دین، فلسفه تاریخ، یک تعریف جامع افراد و مانع اغیار بدهیم، بلکه راجع به خود فلسفه هم نمیتوانیم.»
«چیستی علم» نخستین کتاب سعید زیباکلام در سال ۷۸ از سوی انتشارات سمت چاپ و منتشر شد و اکنون به چاپ نهم رسید.
«نظریه لیبرال دموکراسی» اثر پروفسور اندرو لوین را همین محقق و مترجم در سال ۸۰ به فارسی برگرداند و همراه با مقدمهای انتقادی و تحشیههای توضیحی به چاپ سپرده است. «معرفتشناسی اجتماعی» او نیز در سال ۸۴ به بازار آمد. سعید زیباکلام متولد ۱۳۳۲ تهران، دارای دکترای تخصصی فلسفه، به تدریس در دانشگاه تهران میپردازد و هم اکنون در تدارک چاپ کتابی تحت عنوان «ساختار پارادایمهای علمی» است که مشتمل بر مقالاتی از اندیشمندان ایرانی و خارجی است.
* آقای زیباکلام، شما چه تعریفی از فلسفه علم دارید و وقتی به چیستی علم میپردازید از چه زاویهای به آن نگاه میکنید
آنگونه که من میبینم، نوعاً برای فلسفه علم، فلسفه سیاست، یا فلسفه اجتماعی نمیتوان یک تعریف جامع افراد و مانع اغیار داد. بلکه برای خود فلسفه هم ارائه چنین تعریف دقیقی که چارچوب منطقی حوزه کار را مشخص کند، غیرممکن است. در واقع اگر کسی مقداری کار فلسفهشناسی کرده باشد، یعنی از یک منظر فوقانی درباره حوزهای به نام معرفتشناسی کار بکند، به سرعت متوجه میشود که نه تنها نمیتوانیم برای فلسفه علم، فلسفه علوم اجتماعی و فلسفه دین، فلسفه تاریخ، یک تعریف جامع افراد و مانع اغیار بدهیم، بلکه راجع به خود فلسفه هم نمیتوانیم. هر فیلسوف نوآور، غیرمقلد، مستقل و اندیشمند و حاصلخیز و ثمربخشی را نگاه کنیم، تلقیهای بسیار متفاوت و در خیلی از موارد متعارض از فلسفه دارد که اساساً ارائه تعریف از این علوم به نوعی منتفی است.
* فلسفه علم از چه زمانی در جامعه ما مطرح شده و مورد توجه قرار گرفته است
علم را اگر به معنای اخص آن در نظر بگیریم، یعنی به معنای علوم طبیعی در نظر آوریم، باید دست به یک تفحص و تحقیق تاریخی بزنیم تا جواب آن را پیدا کنیم. اما اگر به معنای وارد کردن آن به جامعه ایران در نظر بگیریم که ما به عنوان مصرفکننده آن باشیم و در نقش مترجم این علوم ظاهر شویم برای محصولاتی که غربیان تولید میکنند، باید مقداری به عقب برگشت. اگر سخن خود را به تاریخ معاصر محدود کنیم، هفتاد ـ هشتاد سال پیش را میتوان سرآغاز ورود فلسفه علم به ایران ارزیابی کرد. اما اگر گستره تاریخی کار را وسیعتر در نظر بگیریم، آن وقت در حوزه فرهنگ و تمدن اسلامی که ایران هم بخشی از این تمدن محسوب میشود، جوامع اسلامی خودشان از واضعان و تولیدکنندگان فلسفه علم بوده اند. اندیشمندان اسلامی در این زمینه نظریه پردازی میکردند و نوآور و پیشگام بودند. در واقع طلایه دار حوزههای علوم فلسفی و علوم طبیعی بودند بویژه در زمینه علم ریاضی.
* دیدگاهی که معتقد است ما از قرن هفتم و هشتم، دیگر تولید اندیشه نداشتهایم و بیشتر مصرفکننده آرا و نظریههای دیگران بودهایم چقدر با واقعیت همخوانی دارد
باید اندیشه را قدری مشخصتر کرد. به نظر میآید که ما در همه حوزههای علوم چنین وضعیتی نداشتیم. البته من تحقیقات مفصل تاریخی در این زمینه نکردهام که بتوانم قضاوت درست و دقیقی داشته باشم و نظری ارائه بدهم. به گمان من این سؤال را باید کسی جواب بدهد که دست به چنین پژوهش تاریخی ژرف و گستردهای زده باشد که ما دقیقاً از قرن ششم یا هفتم بوده که دچار رکود در تولید اندیشه شدهایم. به هر حال این سؤال، پاسخی پیچیده و همهجانبهنگر را میطلبد که از توان امثال من خارج است. اما من میتوانم با توجه به وضعیت تولید فکر و اندیشه در دوران معاصر اظهارنظر بکنم و در این زمینه هم حرف دارم و جای تعارف و تکلفی هم نیست که خودم را کنار بکشم. ما امروز در حوزه علوم طبیعی مصرفکننده هستیم آن هم به مقدار زیاد (البته این حرف اما و اگرهایی دارد که در ادامه به آن میپردازم) اما این به آن معنا نیست که ما برخی فیزیکدانان و ریاضیدانان و منجمان آگاه و نظریهپرداز نداشته باشیم. این افراد هر یک در حوزه کار خود حرف نو دارند و اهل پژوهشهای اصیل و جدیاند. من معتقدم ما در این حوزهها افراد شاخصی داریم که این توان را دارند که نظریات و پژوهشهای ارزندهای ارائه دهند. ولی اگر از این افراد معدود بگذریم قاطبه افراد مصرفکننده اندیشه دیگران هستند. یعنی جریان اصلی علوم طبیعی در ایران وارداتی است. اما در حوزه علوم اجتماعی ما به مقدار بسیار زیادی دنبالهرو و مصرفکنندهایم. از استثنائات که بگذریم، آرا و آثار اندیشمندان کشورهای دیگر را به صورت ترجمه یا به زبان اصلی مورد بهره برداری قرار میدهیم. در واقع برای گسترش آن در کشور یا ترجمه میکنیم و یا اقتباس میکنیم، کار اصیل و تألیفی که از اندیشه خودمان نشأت گرفته باشد، نداریم. اگر هم باشد نادر است. جریان اصلی به صورت توفندهای وارداتی است و ما هم مصرفکنندهایم.
منبع: روزنامهی ایران، شماره 3850، 10 بهمن 1386
نظرات